[
|
دلشوره
| ||
سلام دوستان ، ترانه جدیدی که دارم مینویسم راجع به بارونه ، یه جاهائیش گیر دارم ، اگه کسی هست که میتونه احساسات خودش رو در باب باران نوشته و برام کامنت بزاره ممنون میشم ، شاید مطلبش مورد بهره برداری قرار بگیره که منبع برداشت حتما" ذکر خواهد شد ، متشکرم . دلشوره
] [ 10:4 ] [ دلشوره ]
[ همونطور که میدونید در آستانه عید قربان قرار داریم و میخوام از همین تریبون به تمامی مسلمانان جهان این عید رو پیشاپیش تبریک بگم ، ولی یه سوال دارم اگه کسی جوابی براش پیدا کرد ممنون میشم کامنتش رو بخونم ، هستن تو مملکت ما که کم هم نیستند و از راه حرام رباخواری هر ساله یا در برخی از سالها به خانه خدا مشرف و در روز عید قربان قربانی میدهند ! با پول نزول به خانه خدا میروند و با پول نزول قربانی میدهند ! با توجه به اینکه ربا حرامه حج اینها چه حکمی داره ؟ قربانی عید قربانشان چه حکمی پیدا میکنه ؟ آیا قربانی گیرندگان میتوانند به صرف اینکه بگویند ما نه دیده و نه شنیده ایم این فرد رباخواری کرده از قربانی استفاده نمایند ، حال آنکه فرد رباخوار خودش که میداند نزول خواری کرده ! کسی چیزی میداند ؟ دلشوره
] [ 13:33 ] [ دلشوره ]
[ این شاخه گل سرخ تقدیم به همه معلمانی که برایم آرامش خریدند . دلشوره
] [ 7:52 ] [ دلشوره ]
[ زمانی وقت نوشتن ، زمانی برای ننوشتن ، زمانی زوده برای نوشتن ، زمانی دیر شده برای نوشتن ، مداد در دست ، کاغذ روی پا ، تو آماده نوشتن ، اما ، کو حال نوشتن ؟ مداد پرت روی میز ، کاغذ بر گوشه ائی ، آنچه نقش بر بسته در ذهن من ، فرار کرد از ذهن من . دلشوره
] [ 9:25 ] [ دلشوره ]
[ دو آدرس جدید از دو وبلاگ میذارم که حتما" بازدید کنید ، مخصوصا" کوچولوها . دلشوره www.meshkatmokhtari.loxblog.com www.atrinjamshidi.loxblog.com [ چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, ] [ 17:13 ] [ دلشوره ][ چند روزه تو یه بخش یه ترانه گیر کردم و ترانه تکمیل نمیشه ، یا اون چیزی که باید در بیاد نمیاد ، ای خدا . دلشوره
] [ 14:19 ] [ دلشوره ]
[ حالم اساسی بده ، اساسی اساسی ، یکی از دوستان که تو وب من لینک شده داستانی برام فرستاد که داستان زندگیش بود ، زندگی که نگو ، فقط زنده بودن بود ، تو ایران ما بعضیها اونقدر دارن بخورن که از دماغشون قلپ قلپ میزنه بیرون و بعضی ها اونقدر ندارن بخورن که از دهنشون گلاب به روتون قلپ قلپ اوق میزنه بیرون ! آخه میشه تو یه مملکت اینهمه تناقض وجود داشته باشه ؟ میدونید چیه ؟ از قدیم و ندیم تو گوش ما مسلمونها خوندن که از همسایه ات خبر داشته باش که شب گرسنه نخوابه ، اگه نداره هر چی داری باهاش قسمت کن ، ولی هی هات ، این حرفها الان دیگه قصه پر غصه شده ، میگید نه ؟ هر که خواست بیاد من هزاران مورد نشون بدم که همون همسایه مسلمون هر شب از دهن همسایه لقمه نداشته اش رو میدزده تا انبار حرص و طمع خودش رو پر کنه ! چرا ما اینطوری شدیم ؟ چرا نمیخواهیم قبول کنیم که مسلمونیم و باید بجای شعار دادن عمل کنیم ، بخدا خیلی ها هستن که شبهای متوالی نون خشک هم ندارند بخورند و ما کماکان نون خشک میخوریم ، بخود بیائیم و برای بردن جنگ قدرت ، همسایه مون رو زیر پاه له نکنیم و از لقمه نون خودمون ذره ائی در راه خدا احسان کنیم تا شاید خداون متعال در آخرت گوشه چشمی به ما داشته باشه ، آخرت تنها چیزیه که بی برو برگرد نمیتونی ندیده اش بگیری بی انصاف ، اینهائی که نوشتم تا که شاید به بعضیها بربخوره چونکه که خیلی دلم سوخت ، زبانم قاصره از بیشتر گفتن . دلشوره
] [ 21:51 ] [ دلشوره ]
[
|