ابزار منو ثابت

راز

یه زخم کهنه روی بالم

یه آسمون که چشم به راهم نیست

به غیر واژه ی غریبی

چیزی توی ترانه هام نیست

حتی یه آینه پیش روم نیست

که اسممو یادم بیاره

تنهاترین مسافر شب

تو خلوتم پا نمیزاره

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمیدونی

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمیمونی

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمیدونی

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

دل من از نژاد عشقه

از تو و از ترانه لبریز

یه دنیا غم تو صدامه

مثل سکوت تلخ پاییز

من یه پرنده ی غریبم

من از نژاد آسمونم

میون این همه ستاره

من یه شهاب بی نشونم

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمیدونی

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمیمونی

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمیدونی

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

میون این همه ستاره

من یه شهاب بی نشونم

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمیدونی

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمیمونی

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمیدونی

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

تو هم کنارم نمیمونی

 

مرحوم ناصر عبداللهی 

 

 

[ یک شنبه 27 مهر 1393برچسب:,

] [ 1:33 ] [ دلشوره ]

[ ]

آغوشتو به غیر من به روی هیچکی وا نکن

منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن

من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم

واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم

منو تو آغوشت بگیر، آغوش تو مقدسه

بوسیدنت برای من، تولد یک نفسه

چشمای مهربون تو، منو به آتیش میکشه

نوازش دستای تو، عادته ترکم نمی شه

فقط تو آغوش خودم، دغدغه هاتو جا بذار

به پای عشق من بمون، هیچکسو جای من نیار

مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن

فقط به من بوسه بزن، به روح و جسم و تن من

 

شادمهر عقیلی 

 

 

[ سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:,

] [ 14:32 ] [ دلشوره ]

[ ]

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم

هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

 

داریوش اقبالی 

 

[ دو شنبه 14 مهر 1393برچسب:,

] [ 13:46 ] [ دلشوره ]

[ ]