به تمام آنچه خالق هستی آفرید فکر میکنم ، خودکار بدست میگیرم تا با آنچه فکر میکردم ورقی را به سیاه خطی باطله سازم ، حال در مخیله ام به تمام آنچه فکر میکردم مینگرم ، ولی تا دوردستهههههههههههههههههههههههههههههههههها هیچ نمیبینم ، هی هات ، به هیچ فکر میکردم ؟ حال که به هیچ فکر میکردم چه دارم تا ورقم را به خط هائی سیاه باطله اش کنم ؟ هر چه بیشتر در تفکرات خود غرقم ، بیش به پوچی خود میرسم ، به هیچی که تمامش پوچی ، به پوچی که تمامش هیچی و من هیچ پوچ ، مرکز این سیاههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههی لایتناهی ام . دلشوره
نظرات شما عزیزان:
من همان سایه هیچم..!!